***معصومه ناز ما ******معصومه ناز ما ***، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
**فاطمه بانوی ما ****فاطمه بانوی ما **، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

معصومه ، مسافر بهشت

ده سال اول که خوب بود....

سلام امروز اومدم تا دهمین سالگرد ازدواجمون رو  تبریک بگم به همسر مهربونم ... علیرضای عزیزم قشنگ ترین روز زندگیمون مبارک .امیدوارم 20 و 30 و 40 امین سالگرد ازدواجمون رو با همین شادی و سلامتی کنار هم جشن بگیریم . خیلی خوشحالم که تو رو دارم و همینطور دوتا دسته گل که خدای مهربون ثمره زندگی قشنگمون قرار داده.. خدایا برای تموم مهربونیات شکر                             سه تا برای سه تا گلهای زندگیم ... ...
30 خرداد 1393

بغلتو میخوام مامانی♡

معصومه 34 ماهه: سلام معصومه مظلومم  دخترم ! تو بهترین هدیه، تجلی مهر خدا و روشنی دل مامان و بابایی. عزیز دلم ، این روزا با چشمات با ما حرف میزنی، با چشمات محبتت رو ابراز میکنی ، آرامشت رو به مامانی تقدیم میکنی با بوسه های گرمت . من در قبال این مهربونی و از خود گذشتگیت چی دارم بهت بدم ؟ هیچی ! خیلی متین و آروم به دل مامانی نگاه میکنی و میای سمتم یه بوسه میزنی رو دل مامانی و میری ♥♥♥ رفته بودیم خرید ،توی تاکسی اومدی کنارم و آروم گفتی مامان میشه یه لحظه بغلم کنی ؟ واییییی من خیلی ناراحت شدم از این که دیر فهمیدم به بغلم احتیاج داری ! گرفتمت بغل و فشارت دادم بوست کردم بعد گفتی مامان دیگه بسه برم پایین ( یعنی ...
14 خرداد 1393

معصومه بامزه ما

معصومه 34 ماهه : سلام عسل مامان این روزا حسابی حرف  میزنی   اونم حرفای خوشمزه و آبدار که آدم میخواد بخوردت. تلفن در دست : آمبولی (شخصیت خیالی معصومه) سلام خوبی؟ خسته نباشی! آمبولی جیش نکن زمین ! مامانتو نزن !  قصه های معصومه برای عروسکاش : یکی بود نبود ! غیر از خدا هیچکس نبود ! یه پیشی بود دستشو بریده بود با چاقو بعد باباش گفت چرا چاقو برداشتی ! بعد باباش گفت من برات میوه پوست میکنم بعد پیشی گفت من چاقو دست نمیزنم . وقتی به معصومه میگی برندار میگه میخوام بربدارم  یه روز بابایی بهش گفت معصومه بسه دیگه هیچی نگو معصومه گفت میخوام هیچی بگم منم که تازه داشت خوابم میبرد 5 دقیقه خندیدم و خوابم پرید  ...
6 خرداد 1393

دوستای معصومه

سلام مامانی این اسما نمیدونم چیه ولی زیاد به کار میبری... باندیلین ، ساندیلین ، اسوندیل ، ایشاندیل ، بامبابام یه روز که دراز کشیده بودم برام قصه گفتی: یه کی بود یکی نبود جوجه هه بفت مامانشو بوس بدونه ، باباشو بوس بدونه ، ساندیلین و بوس بدونه ............ وقتی کار خوب می کنی یا کاری میکنی که تشویق میخوای بلند میگی: من دستری دوبم (من دختر خوبیم) وقتی عصبانی هستی میای پیشم میگم خوش اومدی میگی خوش اومدی نه! خیلی قانع هستی یا هنوز مفهوم تعداد رو نمیدونی... وقتی میگیم یه دفتر دیگه برات بخریم میگی نه هدیم دوبه (همین خوبه) به ابرو میگی اروب   به چشم میگی چپش م...
11 آذر 1392
1